ابزار هدایت به بالا این جمله در وبتون نمایش داده نمیشه پس لطفا پاکش نکنید

مریض میزنذ زیر خنده

معلمی در خیال ایزاک بورگ: پروفسور بورگ، ممکنه بیماری این مریض رو تشخیص بدین؟

ایزاک بورگ: ولی این مریض مُرده.

[مریض میزند زیر خنده]

_کتاب "از قیطریه تا اورنج کانتی"

پ.ن: این کتاب حتی از دور هم بهم لبخند میزنه اما حیف که الان باید مشغول جزوه نوشتن باشم.

درودی از من برای من

آنجا که استبداد هست، استبداد هست. لذا پدر ما پدر ماست. گفتم الف، گفت دگر؟ گفتم هیچ.

_کتاب مرگ در آغوش واژگان

اولین نوشته یا به قول معروف پست اینجارو با قسمت موردعلاقم از مرگ در اغوش واژگان شروع میکنم.